سروده مقام معظم رهبری

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم!

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم !

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم وفرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورسید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود رانوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آمادست

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم

به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر خود مگذار میترسم

دلت بشکسته از من ، ولی شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی اینبار میترسم!

اللهم عجل لولیک الفرج

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.